فروزان کوچولوی منفروزان کوچولوی من، تا این لحظه: 10 سال و 3 ماه و 16 روز سن داره

دختر کوچولوی من

سه ماه گذشت

                          دختر نازنینم مثه برق و باد این روزها میگذره. روزهای کنار تو بودن... هر روز توی آغوشمی و من شاد از داشتنت... یه روز با خنده هات خندیدم و یه روز اشک ریختم از بیقراریهات..... چه شبها بیدار موندم تا تو بخوابی و روزهایی که منتظر موندم تا تو بیدار شی.... میدونی چرااااااااااا آخه همه زندگی من شدی دخترم، فروزان .                       ماهگیت مبارک عزیزدلم        ...
28 فروردين 1393

اولین نوروز عسلم

  امسال نوروز و اومدن سال جدید برامون یه رنگ دیگه ای داره. امسال یه نوری به جمع دو نفره ما اضافه شده که شده نور چشم مامان و باباش.. امسال یه کوچولویی توی خونه نفس میکشه که شده نفس مامان و باباش.... امسال خوشگل خانمی با خنده هاش دل میبره که شده خوشگل خونه  مامان و باباش... خلاصه امسال خدا یه عیدی خوب به ما داده که شده همه چیز مامان و باباش... خداجون شکرت که سال جدیدو در حالی شروع کردم که دختر کوچولوی من توی آغوشم بود.                      دختر نازنینم، فروزانم عیدت مبارک   این از آخرین عکسهایی ک...
10 فروردين 1393

دو ماه گذشت.......

        دو ماه از زمانیکه گل دختری اومده میگذره....این ماه خیلی بهتر بود هم برای من و هم برای فروزانم. من بهتر تونستم مادری کنم و فروزانم بزرگتر شده و کلی تغییر کرده دخترم.   روز 37 زندگی     عاشق اینه که باهاش حرف بزنی و برات بخنده. وقتی سیر میشه و سرحاله کلی میخنده. همش دنبال چیزای رنگارنگه. دوست داره به جای خوابیدن، بالش رنگارنگشو نگاه کنه....   روز 36 ام زندگی البته گاهی هم زل میزنه به سقف  یا دیوار سفید، نمیدونم توی اون رنگ سفید چی میبینه خیلی کنجکاوانه اطرافو نگاه میکنه. وقتی به جای جدید میره خوب همه چیزو زیر نظر میگیره. ...
26 اسفند 1392
1